سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

10.تبعیض و تعصب:

در حوزه اخلاق اسلامی، تنها معیار و ملاک، شایستگی و لیاقت انسانی است، که آن را خداوند بیان فرموده است «یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیر» (63) از این رو پارامتر های قوم، قبیله، نژاد، رنگ و پوست از معیارهای ارزش گزاری نیست. تبعیض و تعصب از آفت‌ها و آسیب‌های است که بیش از همه اخلاق اسلامی را هدف قرار داده و معیار گزینش اسلامی و انسانی را زیر پا می‌گذارد. تعصب به معنى «وابستگى غیر منطقى به چیزی» تا آنجا که انسان حق را فداى آن کند شکی نیست که تعصب و لجاجت در فرد یا در جامعه باعث عقب ماندگی و انحطاط آن جامعه می‌شود. اما اگر این آسیب دامنگیر مدیران که سکان دار کشتی هدایت جامعه هستند شود، قطعاً به جای راه ترقی و تعالی، راه سقوط و هلاکت را خواهند پیمود، چون رساندن کشتی به ساحل نیاز به درک و تشخیص سالم دارد که مدیر متعصب و لجوج نمی‌تواند درک صحیح و تشخیص سالم داشته باشد. هنگامی که تعصب از در وارد می‌شود منطق از در دیگر فرار می‌کند (64) اگر چنانچه در اقوام پیشین نیز بنگریم، می‌بینم سبب اصلی انحراف و نابودی آنها تعصب‌های ناروا و باطل بوده است مثلاً اقوام : نوح (65)، هود (66) حضرت ابراهیم (67)، حضرت موسی (68) این سیره جاهلیت در زمان پیامبر گرامی اسلام نیز تکرار شد، هنگام که حضرت؛ مشرکان قریش را به دین مبین اسلام دعوت کردند، آنها دین پدران و اجداد جاهل خویش را بهانه گرفتند و مسیر آنها را پیمودند
1. َ وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَیْنا عَلَیْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُون‏ (سوره ‏بقره، آیه‏170) و هنگامى که به آنها گفته شود: «از آنچه خدا نازل کرده است پیروى کنید!» مى‏گویند: (نه) ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم پیروى مى‏نماییم آیا اگر پدران آنها چیزى نمى‏فهمیدند و هدایت نیافتند (باز از آنها پیروى خواهند کرد)!؟
2. إِذْ جَعَلَ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّةَ حَمِیَّةَ الْجاهِلِیَّةِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلى‏ رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ وَ أَلْزَمَهُمْ کَلِمَةَ التَّقْوى‏ وَ کانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها وَ کانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیما (69) (به خاطر بیاورید) هنگامى را که کافران در دل‌های خود خشم و نخوت جاهلیت داشتند (در مقابل) خداوند آرامش و سکینه خود را بر فرستاده خویش و مؤمنان نازل فرمود و آنها را به حقیقت تقوا ملزم ساخت و آنان از هر کس شایسته ‏تر و اهل آن بودند و خداوند به همه چیز داناست.
3.و نیز مى‏فرماید: و لو نزلناه على بعض الاعجمین، فقرأه علیهم ما کانوا به مؤمنین (70) هرگاه ما قرآن را بر بعضى از عجم‏ها (غیر عرب) نازل مى‏کردیم - و او آن را بر ایشان مى‏خواند (به خاطر تعصب و لجاج) به آن ایمان نمى‏آوردند!
4. وَ کَذلِکَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ فِی قَرْیَةٍ مِنْ نَذِیرٍ إِلَّا قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى‏ أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلى‏ آثارِهِمْ مُقْتَدُون‏ (71) و این گونه در هیچ شهر و دیارى پیش از تو پیامبر انذار کننده‏اى نفرستادیم مگر اینکه ثروتمندان مست و مغروران گفتند: «ما پدران خود را بر آیینى یافتیم و به آثار آنان اقتدا مى‏کنیم»!
5. َ وَ یَقُولُونَ أَ إِنَّا لَتارِکُوا آلِهَتِنا لِشاعِرٍ مَجْنُون‏ (72) و پیوسته مى‏گفتند: «آیا ما معبودان خود را به خاطر شاعرى دیوانه رها کنیم»!؟ قرآن کریم در موارد متعدد از تعصب سخن گفته است، بعد از بیان تعصبات اقوام پیامبران علیهم السلام شاهد برای تعصب قومی بر ضد قومی دیگر بیان می‌کند: وَ قالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصارى‏ عَلى‏ شَیْ‏ءٍ وَ قالَتِ النَّصارى‏ لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلى‏ شَیْ‏ءٍ وَ هُمْ یَتْلُونَ الْکِتابَ کَذلِکَ قالَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللَّهُ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فِیما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُون‏ (73) یهودیان گفتند: «مسیحیان هیچ موقعیتى (نزد خدا) ندارند» و مسیحیان نیز گفتند: «یهودیان هیچ موقعیتى ندارند (و بر باطلند)» در حالی که هر دو دسته کتاب آسمانى را مى‏خوانند (و باید از این گونه تعصب‏ها برکنار باشند) افراد نادان (دیگر، همچون مشرکان) نیز، سخنى همانند سخن آنها داشتند خداوند، روز قیامت در باره آنچه در آن اختلاف داشتند داورى مى‏کند. حضرت علی (ع) نیز در خطبه قاصعه به تفصیل در این موارد صحبت فرموده، تعصب را از ویژگی‌های اعراب جاهلی دانسته در ضمن فرموده است: اگر بناست انسان نسبت به چیزى تعصب داشته باشد فلیکن تعصبکم لمکارم الخصال. تعصبتان در مورد خوبی‌ها و فضیلت‌ها باشد، نسبت به فضیلت‌ها تعصب داشته باشید. اصولاً پیمودن مسیر پدران و اجداد اگر بر مبنای تعقل و تفکر و اندیشه باشد از باب اتباع احسن کاری مقبول، پسندیده و عاقلانه است اما اگر چنانچه به صورت تقلید کورکورانه و تمام عقل و فکر خود را در جهت حفاظت از عنعنات قبیلگی و ملی جاهلی آنها بگذارد راه جز عقب گرد و ارتجاع را نخواهد پیمود، همان طوری که بسیار از ملت‌ها و حکومت‌ها نیاکان خود را چون «بت» مورد پرستش قرار می‌دهند، و خرافات آنها را به عنوان «آثار پشینیان» بدون چون چرا می‌پذیرند، جای تأسف است که جهان به ظاهر متمدن امروز، علی رغم آن که مراحل زیادی از ترقی و تعالی را طی کرده‌اند، اما هنوز در حل مسئله تبعیض و تعصب موفق نبوده‌اند، همه ساله در دل ممالک مترقی‌ترین کشور های جهان بر سر این مسائل آتش‌های شعله ور می‌گردد، و گروهی را در کام خود می‌کشد، امروز در بزرگ‌ترین و مترقی‌ترین نقاط جهان دانش آموزی را که بر اثر یک سلسله عوامل طبیعی و تکوینی رنگ پوستش سیاه گردیده است به مدرسه سفید پوستان اگر هم کیش و هم میهن باشند راه نمی‌دهند. سناتوری را که از روی اشتباه از درب مخصوص سفید پوستان وارد سینما می‌شود محکوم به پرداخت جریمه می‌گردد. امروز در این کشور های صنعتی بخش جراحی و معالجه سیاه پوست و سفید پوست دو تا است، وسائل و دارو هائی که در بخش سفید پوستان بکار می‌رود هرگز در بخش جراحی معالجه سیاه پوستان وجود ندارد. (74) مولوى تعصب را از نشانه های عدم بلوغ سیاسی یک کشور می‌داند، در کشور که رنگ، زبان، ملیت، نژاد و... امتیاز و ملاک برتری قرار گیرد آن کشور از بلوغ سیاسی برخوردار نیست، ‌که وی در اشعار خود آن را سختگیرى خوانده است و سختگیرى نیز از خامى است :
این جهان همچون درخت است اى کرام
ما بر آن چون میوه هاى نیم خام
سخت گیرد شاخه ها مرشاخ را
زانکه در خامی نشاید کاخ را
چون بپخت و گشت شیرین لب گزان
سست گیرد شاخه ها را بعد از آن
سختگیرى و تعصب خامى است
در جنینى کار، خون آشامى است (75)

11.ظلم و اجحاف :

ستم و ستم پیشگی در اسلام مورد مذمت شدید قرار گرفته است، انسان‌های ظالم و ستم پیشه حق حکومت بر مردم را نداشته و از مدیریت و حکومت بر مردم برای همیشه منع و محروم شده‌اند؛ چنانکه خداوند در پاسخ حضرت ابراهیم مقام امامت را برای ذریه خود هم خواسته بود فرمود : لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ (76)؛ پیمان من به بیداد گران نمى‏رسد بلکه دستوراتی برای مردم در قبال آنان آمده است، در اینجا به اختصار به گوشه ای از آن دستورات اشاره می‌شود:
1.جامعه اسلامی حق ندارد به حاکم ظالم تکیه کند، زیرا تکیه بر ستمگر مایه قهر خدا و عذاب ابدی و نکبت و بدبختی است «وَ لاَ تَرْکَنُواْ إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَ مَا لَکُم مِّن دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِیَاء ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ» (77) و به کسانى که ستم کرده‏اند متمایل مشوید که آتش دوزخ به شما مى‏رسد و در برابر خدا براى شما دوستانى نخواهد بود و سرانجام یارى نخواهید شد. هر گونه تکیه و تمایل به ظالمان تبعیت از آنان است، که شامل مساعدت و یاری و اطاعت از مدیر و رهبر ظالم نیز می‌شود. علی ابن ابراهیم روایت زیر را در تبیین مراد از تمایل به ظالمان نقل می‌کند : رکونه موده و نصیحت و طاعت. (78)
2.مردم حق ندارند حتی در دعاوی و اختلافات حقوقی و مالی خویش در داد گستری‌های که از طرف حکام جور منصوب گردیده مراجعه کنند، و حتی اگر حق مسلم خود را از این طریق بدست بیاورند بر آنها حرام و تصرف در آن مال نامشروع خواهد بود چنانکه فرمود : أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُواْ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْکَ وَ مَا أُنزِلَ مِن قَبْلِکَ یُرِیدُونَ أَن یَتَحَاکَمُواْ إِلَى الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُواْ أَن یَکْفُرُواْ بِهِ وَ یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَن یُضِلَّهُمْ ضَلاَلاً بَعِیدًا «آیا ندیده‏اى کسانى را که مى‏پندارند به آنچه به سوى تو نازل شده و به آنچه پیش از تو نازل گردیده ایمان آورده‏اند با این همه مى‏خواهند داورى میان خود را به سوى طاغوت ببرند با آنکه قطعاً فرمان یافته‏اند که بدان کفر ورزند ولى شیطان مى‏خواهد آنان را به گمراهى دورى در اندازد» (79) امام صادق می‌فرماید: مَنْ تَحَاکَمَ إِلَیْهِمْ فِی حَقٍّ أَوْ بَاطِلٍ فَإِنَّمَا تَحَاکَمَ إِلَى الطَّاغُوتِ وَ مَا یَحْکُمُ لَهُ فَإِنَّمَا یَأْخُذُ سُحْتاً وَ إِنْ کَانَ حَقّاً ثَابِتاً لِأَنَّهُ أَخَذَهُ بِحُکْمِ الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أَمَرَ اللَّهُ أَنْ یُکْفَرَ بِهِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى یُرِیدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا ... (80) «اگر کسی برای محاکمه به سوی طاغوت برود چه حق باشد و چه باطل و بحکم حاکم طاغوت مال خود را بدست آورد هر چند که حق مسلم او بود بر او حرام است، چون از طریق طاغوت (نا مشروع) مال خود را بدست آورده است» از روایات بسیاری استفاده می‌شود که هر نوع کمکی به ظالم حرام و موجب دخول در آتش جهنم می‌شود، حتی اگر به اندازه بستن سر کیسه، ریختن آب در دوات و مرکب، تراشیدن نوک قلم آنان باشد، چنانکه رسول خدا فرمود : إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ نَادَى مُنَادٍ أَیْنَ الظَّلَمَةُ وَ أَعْوَانُ الظَّلَمَةِ وَ مَنْ لَاقَ لَهُمْ دَوَاتاً أَوْ رَبَطَ لَهُمْ کِیساً أَوْ مَدَّهُمْ بِمَدَّةِ قَلَمٍ فَاحْشُرُوهُمْ مَعَهُم‏ ...(81) از طرف دیگر به همان پیمانه که از کمک و همکاری با حاکم ظالم نهی شده‌ایم به همان پیمانه در جهت کمک و همکاری با حاکم عادل امر شده‌ایم، بنابراین بر مردم لازم است که حاکم جائر را سرنگون کرده حاکم عادل را مسلط نمایند، و اگر نه بسیاری از مردم باید به عنوان اعوان و انصار ستمگران اهل دوزخ بوده و با آنان محشور گردند.

12.ریاست طلبی :

یکی دیگر از آسیب‌های که دامنگیر مدیریت روزگار ما شده است ریاست طلبی و حب ریاست است، در مسیر کسب ریاست جنایت‌های بزرگ را مرتکب می‌شوند، اگر چنانچه به دست آوردن و یا بقاء و تداوم ریاست به قیمت شکستن انسان‌های دیگر و هتک حرمت آنها باشند نیز دریغ نخواهند کرد. ماکیا ولی و هم فکرانش، هر چند به دلایل برنامه های حکومتی‌اش چهره منفور تاریخ شناخته شده است، اما بسیار هستند که روش و منش او را سر لوحه کار خویش قرار داده‌اند. اما برنامه و دستور اسلام این است؛ کسی که در درون خود به مقام ریاست رسیده،‌ مجاز است که خود را برای ریاست بیرون عرضه کند، این شرط در موارد گوناگون در تعبیرات دینی ما آمده است، که اگر کسی می‌خواهد امام جماعت شود، نخست باید ببیند بین خود و خدای خود «ذنب مطالب» دارد یا نه؟ اگر دارد اقدام نکند امیر المؤمنین (ع) در زمینه تجلیل از معلم نیز می‌فرماید: «مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِم» (82) آن کسی که می‌خواهد ریاست جامعه را بپذیرد، حتماً باید بکوشد قبل از ریاست جامعه در درون خود ریاست بر همه قوا را فراهم کند،‌ در اسلام ریاست داریم اما ریاست طلبی نداریم، امام صادق (ع) ‌فرمود : «إِیَّاکَ وَ الرِّئَاسَةَ فَمَا طَلَبَهَا أَحَدٌ إِلَّا هَلک» (83) یعنی جدا از ریاست طلبی بر حذر باشید، هیچ کس ریاست را دنبال نکرد جز اینکه هلاک شد. امام صادق فرمود : «ملْعُونٌ مَنْ تَرَأَّسَ مَلْعُونٌ مَنْ هَمَّ بِهَا مَلْعُونٌ کُلُّ مَنْ حَدَّثَ بِهَا نَنفسه» (84)ینی از رحمت خدا دور است کسی که تلاش می‌کند تا خود را به مقام ریاست برساند، یا برای رسیدن به ‌آن همت ورزد، یا هوای ریاست را در سر می‌پروراند. بدیهی است در اسلام اصل ریاست و مدیریت که برای احقاق وادی امانت باشد هیچ گاه مذمت نشده است، همان طوری که حضرت علی فرمود : «»و اللَّهِ لَهِیَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ إِمْرَتِکُمْ إِلَّا أَنْ أُقِیمَ حَقّاً أَوْ أَدْفَعَ بَاطِلا (85)هر چند در اسلام خدمت به مردم با قصد قربت و جلب رضای خداوند عبادت است و انسان‌های لایق و شایسته نباید از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنند، زیرا در فقدان آن‌ها زالو صفتان ریاست طلب که به خون مردم تشنه‌اند کار را به عهده خواهند گرفت و آنچه که نباید شود اتفاق خواهد افتاد، اما دلیل نمی‌شود که مدیران جامعه اسلامی دستیابی به این مقام را به هر قیمت، با هر وسیله و از هر طریق که شده به دست آورند و چون آن را اشغال کردند سکوی پرواز خود به سوی آرزوهای دور دراز دنیوی خویش قرار دهند.

13.توقع نامعقول از زیر دستان:

از این آسیب به تکبر و غرور نیز می‌توان تعبیر کرده، چون آبشخور توقع نا معقول جای است که خود را بزرگ‌تر از آنچه هست می‌بیند و توقع دارد بر حسب بزرگی او حق ویژه داشته باشد، همه به او احترام بگذارد، و در تمام شئون زندگی متمایز و متفاوت از مردم باشد؛ و حال آنکه یکی از عوامل موفقیت مدیران این است که همیشه با مردم دوست، مهربان و صمیمی، همسان و مساوی باشد. این موفقیت در برخورد پیامبر با مردم جاهل و متعصب زمان جاهلیت صدر اسلام به خوبی پیداست، که با داشتن سمت‌های نبوت، امامت، عصمت، مدیریت و ... هیچ گاه چنین حقی برای خود قائل نبود، به استناد : إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ (86) «من هم مثل شما بشرى هستم» ساده زیستن و همسان زیستن را به عنوان اخلاق عملی به همگان آموخت، و خداوند تبارک و تعالی پیامبر (ص) را نهی فرمود از اینکه بر منت بگذارد و یا فزونی طلبد : «وَلَا تَمْنُن تَسْتَکْثر» (87) پیامبر گرامی اسلام (ص) ‌در این مورد هشدار داده است : «مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَتَمَثَّلَ لَهُ النَّاسُ أَوِ الرِّجَالُ قِیَاماً- فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّار» (88) یعنی هر کس دوست داشته باشد که مردم با دیدن او بلافاصله از جای خود برخیزند و او را احترام کنند، باید جایگاهش در جهنم باشد. در بعض موارد، رفتار پیامبر با مردم به قدری متواضعانه بود که کسی او را از اصحابش نمی‌توانست تشخیص بدهد، در کارهای اجتماعی مثل دیگران سهیم بود، در قافله‌ی که به حج می‌رفت، بنا شد گوسفندی ذبح شود حضرت پیامبر نیز مثل بقیه وظیفه ای را بر دوش گرفت، فرمود: تهیه هیزم از بیابان به عهده من! اصحاب گفتند : نه! شما زحمت نکشید! ما با کمال افتخار تمام کارها را انجام می‌دهیم، رسول خدا فرمود : ان الله یکره من عبده ان یراه متمیزا بین اصحابه «خداوند دوست ندارد که بنده‌اش را در میان اصحابش با حالت متمایز ببیند (89) . باز حضرت پیامبر (ص) است که برای بستن زانوی شترش خود اقدام می‌کند اصحابش عرض می‌کنند : اى رسول خدا! چرا ما را فرمان ندادى که این کار را برایت بکنیم، و به خودت زحمت دادى و بر گشتى؟ ما که با کمال افتخار براى انجام این خدمت آماده بودیم. در جواب آنها فرمود : لا یستعن احدکم من غیره و لو بقضمة من سواک؛ هرگز از دیگران در کارهاى خود کمک نخواهید، و به دیگران اتکا نکنید، و لو براى یک قطعه چوب مسواک باشد (90) حضرت علی (ع) که تربیت یافته مکتب محمد (ص) است، در الگوپذیری از آن حضرت گوی سبقت را از همگان ربوده است، او نیز چون شخص پیامبر گرامی اسلام زندگی همسان طبقه محروم جامعه را داشت و به آن افتخار می‌کرد، آنجای که حضرت مشک آب را از دست بیوه زن می‌گیرد، و برای بچه‌هایش به گونه کمک می‌کند که نشناسد علی (ع) است. (91 )»






تاریخ : دوشنبه 91/9/6 | 4:31 عصر | نویسنده : محمدی | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.